پيام
+
هان دگرنمي شنوم فريادزن گوشهايم درکدورتهاي دل ناشنواشده اند
جانم درآتش کدورت همچنان مي سوزددرشعله هاي آتش دگرحس دردندارم
ديدي چه شدعالمم درکدورت به سررفت ..
فروريخت قلبم ازرفتنت دگرنبض زندگيم نمي زند
فرقي نمي کندناله هايم رابشنوي يانشوي...چون دگرطاقتم زارميزند
نمي خواهددگردراين روياهاسرکندچشمهايش راباغم هم خانه کند
بگذريم برو من اينورپرده مي مانم ره سخت است بازنگرد که دگرناي ديدن بارحقيقت راندارم

*مهدي*
91/6/31
کلبه تنهايي*مريم*
دلنوشته
کلبه تنهايي*مريم*
خوبست قصه هاي دلم به سرنمي رسدچون دگرناي امواج پرخروش آشوب پربودن دل راندارم
کلبه تنهايي*مريم*
بريخت خانه دلم ازامواج دلتنگي....روزگاريست بي خانه دم لحظه اي خواب راميزنم
DARYAEI
اينم خودت گفتي؟
کلبه تنهايي*مريم*
آره..........بدبود؟
DARYAEI
نه خيلي قشنگ بود خوش به حالت کلمات رو زيبا بيان ميکني..
کلبه تنهايي*مريم*
نقاش نيستم ولي درخيالم هنرمنديستم براي روزگارخياليم کاش مي توانستم تورادر شاخ وبرگ دلم زنداني کنم تانقشي کشم از توشايد تومال من شوي حداقل درروياهايم
کلبه تنهايي*مريم*
ممنونم عزيزم......نظرلطفته:)
DARYAEI
:)))
کلبه تنهايي*مريم*
چشمانم بارانيست برونمي خواهم اجاق گرم سرگرميت راخامش کنم بااشکهاي خيسم...........:)
کلبه تنهايي*مريم*
.