پيام
+
اين چيست ک روي گونه هايم سرميخورد ...چراچندروزيست پيدايش نميشودم ميگويند اشک است ازچشمانمان ميريزد چرا هرروز چشمانم دراوج تنهاييهايم پشت لبان خندانم پنهاني دورازچشمان زيباي تو ک مدتيست خندان است ميگيردازدوريت ....دگر نميايد چندروزيست؟!……,,چراچشمانم دردميکند ..سرم رازير چادرمشکيم پنهان ميکنم تانکنددلت بلرزد خنده هايت پنهان شوند.....وايي چ شده است چشمانم درددارند دگر اين قطره هاي سر همدم گونه هايم

کلبه تنهايي*مريم*
93/5/22
کلبه تنهايي*مريم*
نميبارند چرا چشمانم درددارند انگارخشک ساليست ب دلم گفتم بغض نکند جيره بندي کند اين اشکهايم راگوش نداد اخرمن طي اين همه تنهايي بي اشک چ کنم چقدردلم تنگ است بازهم روزشد تاشب انتظارت راميکشم شايد حالي از نفسم بپرسي دلم براي شببخيرت تنگ است
کلبه تنهايي*مريم*
دلنوشته ......خدايا تنهاهمدردم نوشتن بود بين دردهام ديگ اونم ازخاطرم رفت نميتونم بنويسم
کلبه تنهايي*مريم*
..
||عليرضا خان||
بيشتر از چادرتون بنويسيد ... دايره واژگان چادر بي نهايت هست
کلبه تنهايي*مريم*
فقط واس دلم نوشتم ولي چشم