پيام
+
بيخيال. و...بي رؤيا..من در انتهاي بودنهايت ايستاده ام شايد.... شايد....هرازگاهي ک مشغول نبودي مرايادکني ....... من ميان دلتنگيها نفس ميکشم شايد درانتهاي اعماق اشکهايم بادستان تو خشک شوند درياچه گونه هايم چ برفي مي ايد سردي مرادربرگرفت است نفسهايم بالانمي ايد فقط آه مي کشد سيلي ميزنم تا زير سرماي برف غمم زنده بمانم......

||عليرضا خان||
93/5/31
کلبه تنهايي*مريم*
دلنوشته خودم بود
کلبه تنهايي*مريم*
قدري که من موقع درس خوندن جمله ي فلسفي به ذهنم ميرسه به ذهن دکتر شريعتي نرسيده بوده
کلبه تنهايي*مريم*
خخخخ ن بابا:-\حوصله ندارم
عرشيا تکN
چ رمانتيک - رضا*?
کلبه تنهايي*مريم*
اقاعرشيا پ لايکتون کوش.................بزورميخدم خوشبحالتون خوشيد
||عليرضا خان||
يادش بخير از همون اول همينطوري مينوشتيد تا الان ....
||عليرضا خان||
ايستاده اي .. با ترديد دست در دست هم داده ايد تا جدايي را نصيب لحظه هايم کنيد .. ايستاده اي .. با باد پيمان برداري بسته اي تا مرا از اينجا که به تو مي نگرم از جاي در آوري و رهسپار لحظه هايي کني که هنوز متولد نشده اند .. ايستاده اي و روح م را آرام .. نا آرام مي کني
کلبه تنهايي*مريم*
استاد ممنونم:-) .........دقيقا بايد دلم بگير تابنويسم:'(
کلبه تنهايي*مريم*
ايستاده اي ترديدرادرنگاهم اوج ميدهي ايستاده اي وتنم را به لرزه درمي اوري باهرقدمت.......ايستاده اي ورهسپار رفتن شده اي لحظه هاي نبودنت را اوج ميدهي ومن همچنان ناارام دلم بغضرميکند.....دلنوشته....
||عليرضا خان||
استاد نگيد x-( استاد يعني مرتضي مطهري .. علي شريعتي .. عزت الله انتظامي .. امير منصور معزي ..