پيام
+
عمم...........وقتي دستاشوگرفت بودم نگاش ميکردمو صداش خس خس ميکرد ي دسش رو کمرش ک درد داشت ......نگاه کرد تو چشمام گفت فقط کم خوني دارم اره؟!……من خوبم مگ نه ؟!……چشماي پردردشوتو چشمام دوخت بود ميگفت فقط کم خوني دارم مگه نه.....چيزي نميتونستم بگم آه ...چقدردرناک اين مريضي

کلبه تنهايي*مريم*
93/6/11
#حسين عاشوري#
هـعـي :(
وستا
الهي :( خدا به بچه هاش نگاه کن و شفاش بده
کلبه تنهايي*مريم*
ممنونن ازهمگي:'(...........من زياد نميرم ببينمش وقتيمميرم داغون ميشم فداش بشم توزندگيشم شانس نياورد:'(............اوتسريم رفتم وقتي پلاکتاي خوتش ازبين رفت بود ازدماغش خون بند نميومد .. مردم :-\
شبستان نور
عجب...... چه تلخ. ان شاءالله هر چه زودتر خدا بهشون شِفا مرحمت كنه. خيلي سخته بيمار رو در اين حال ديدن.... خدا به همه ما رحم كنه. دلتون شاد و تنتون سالم باشه ان شاءالله.
کلبه تنهايي*مريم*
ممنونم ازاتون:'(..........دعاکنيد من نااميد شدم ولي اميدم ب خداس......
شبستان نور
خدا كمك مي كنه....... به هر شكل كه خودش مي دونه و اين براي ما كافي است.
کلبه تنهايي*مريم*
ممنونم انشاالله........بابام بردتش تهران حالا