دوری ازعشق دلنوشته قلب تاریکم
چراانقدرزودفراموش میشیم چراانقدرزوددیرمیشه.......چه دردیست ترک کردن عشق.......غمگینم ازتنهاییوبی کسی ناله ی عشق قلبموشکسته........دلم برای جنجالای همیشگمون تنگ شده ......فکرمی کردم وقتی بری تازه راحت میشم ثانیه های زنگیم به سرعت می گذره بدون هچ صدایی نیست هیچ باری نیست بردن بارزندگیموسنگینوسخت کنه ........ولی وقتی ازدست دادمت تازه فهمیدم شیرینی باهم بودنمون همون دعواهمون بوده که بعدچنددیقه سعی می کردیم کدورتاروازتوقلب همدیگه دربیارم باهم بزنیم زیرخنده.......به کجی های دنیا به زشتی وزیبایی زندگی بخندیم تازه فهمیدم بدون تو اصلا ثانیه های زندگی نمی گذره ساعت زندگیم عقربه هاش ثابت شده فقط باتوکارمی کنه ....دوست داشتم ودارم
خدا......................نظریادتون نره ممنون
*ببخش اگر همیشه روی بوم زندگی با رنگهای سیاه و خاکستری نقاشی کشیدم. *
*ببخش اگر در آفتابی ترین روزهای عمرم خورشید را نادیده گرفتم و روی تمامی
خاطرات قشنگم خط قرمز کشیدم. *
*ببخش اگر با دیدن ستاره ها و باران عاشق نشدم و سبد سبد ستاره نچیدم. *
*ببخش اگر لا به لای صفحه های زمستانی تقویم زندگی ام گم شدم و به بهار
نرسیدم. *
*ببخش اگر در گذر از پیچ و خم های زندگی همیشه به بن بست رسیدم و فراموش
کردم که راه آسان همیشه باز است. *
*ببخش اگر عاشق شدم اما تنهام گذاشتن... *
*تو ببخش!!! *
ســـــــــاکت ....!
آهستــــه بروید ...!
آهستــــه بیایید....!
اینجا وجــــــــــدان ها
همه خـــــــــوابند ... !!