حسرت چشمان
من کیم چرابه خودم اجازه میدم اینطوررفتارکنم اخه چراهمیشه خودمونودست بالامی گیریم یه بار بقیروبالاتربگیریدببینید دنیاچه خبر کی به چی.......تاالان خیلی خودخواه ومغروربودم اره فکرمی کردم چون فلان کسم دیگه دنیامال منه نه نه اشتباه فکرکردم یه لحظه توام فکرکن اره باتوام همون که داره لابه لای کلمات مبهمم قدم برمیداره یه لحظه فکرکن کییم کی بودیم فکرکن وقتی خدابزرگترین کس یکتاهست دیگه اصلا من خارگلم نیستم قربون خدابرم که این اشکوحداقل افریدبتونیم توخلوتمون برای بی کسیمون گریه کنیم برای بدیهامون برای فخرفروشیمون پشیمون بشیم اگه قرار دل پاک وزلال بین ماها کسی باشه من یکی که نیستم چون باغرورهمیشه بین خلق خداقدم زدم حتی لحظه ای گوشه چشمی به اوناکه برای شام امشب بچه هاشون پول ندارن کسی که خونه برای خوابیدن نداره نگاه نکردم........اه چقدرخودخواهیام غرق شدم نجاتم بده خدایا.......... دل این دخترک پاک وزیباست نگاه کن به حسرت چشمانش من نگاهم همین حسرت رامی طلبدنه غروروخودخواهی را :(( دلنوشته