خداو جلوه ی نقش من
نویسنده : مریم / نظر شما برای مریم / نظر:()
ویرایش
آن روز که سازت رادرآغوشت گرفتیونواختی یادت هست!؟
دلم فروریخت.سراتاپاوجودم آتشکده دردرا برخودگرفت نفهمـــــیدی لبخندهایم سردشده است!؟............
.نگاهم پی غم رفته است!؟.........ازاون روزبه بعد حواست رفت پی خروش کاخ وجودت..
پیـــــــشت بـــــــودم،ولی توسرودت پیش ماهی های دیگری بود..وقتی کلامت را گفتی و عطر بنفشه ات رازدی سست شدم..ازضربه خنجر رخت..فقط دراین روزهاخدابودکه به دادم رسیدنقشی دادبهم که جلوه اش معیارنگاه هرکسی بودروحم راگشود گوهری شدبرای موج زدن درراه خدا...........خدایا چهره لحنم رابه تومی سپارم تانکند موسیقی زنم که دل توشکند ......دلنوشته