.من ســـ ــــ ــــ ـبک بالترازپروانـــ ــ ـــ ـــه هستم .......د
نویسنده : مریم / نظر شما برای مریم / نظر:()
ویرایش
دیرگاهیست نفسهایم سست شده اند
دیرگاهیست نفسهایم سست شده اند
خنــــــــــــده هایم طرح خاموشـــــ ـــــی بررنگ لبم زده اند
درقیر سیاهی چشمانت دلم بانگ انتظارواداده است
دیرگاهیست چشمانم تبدارشده اند تبدار رنج بی تار خنده های دلت
دراین اتاق تنهایی..نگاهم حلقه بسته است بردیوارپرازخاطرات نسیم نگاهت
بخوانــــــ ــــ..." باتوام آری باتو بخون نسیم خاطرات سرخ شده ی خیالمان را
آه خاطرم نبود توسالهاست سردرکنارمن نداری
تابناک درکنار دیگری نوشخندمیزنی برخاطرات شیرین رویاایمان
برو نترس.من ســ ــ ــبک بالترازپروانه هستم توراحتمادرتاریکی رویاهایم پنهان می کنم
برونگران خنده هایت نباش من بــ ــ ـــ ـــی آه ازدلت زندگی راسرمی کشم
صفحه ی دفترخاطراتمان راخواهم بست
برو پی می خانه ات من همچنان باچشمان تبدارم بردیوار
خاطراتت نسیم نگاهت رایادمی کنم
رنجی ندارد.......فقط دردی داردآن هم بانگ سبکبالی خنده هایت است..