نیت زمزمه دلم باخدا...............
خدایامگرکلبه دلم چقدرجادارد خدایاقسم به نگاهت دگرنمی توانم حجم این غم رابردوش کشم............................خدایاچه می شودمنم ازجنس فرشته بودم کنارتوبودم شاید باترنم نگاه توبرفهای دلم آب می شد.. ...شایدباکنارتوبودن صدای شکستن پنچره دلم آرام می شدبغضش ...........................خدایا گناهانم رارخم نکش که پشیمانم میدانم می توانی روزهاراعقب برگردانی ولی نگرانی نتوانم بازهم راه کلبه ی دل راپیداکنم ولی اگرتوبخواهی می توانم دلم را بهاری کنم چشمانم راخدایی کنم............. انوقت هست که می شوم یارتو.. همراه تو ..خدایا کمکم کن تاشیشه خورده های دلم راجمع کنم تادل کس دگررازخمی نکند که دق می کنم بازخم او....خدایاغمی میان لبخندهاپنهان شده هست کاش سازی بلدبودم تا می سراییدم غم راازگوشه گوشه ی لبخندها دورمی کردم............دانوشته
کاش درجاده ی غربت تنهامسافربودم وبس ...
کاش درجاده ی غربت تنهامسافربودم وبس ....کاش دلم دچاررگ عشق نبود.........توام تنهایی میفهممت غمت تبسم نگاهت شده خوشابحالت حداقل باغمت می خندی ولی من دراین جاده غربت فاصله ها دارم بالبخند حتی دگر سفرنمی توانم کنم دراین صدای فاصله ها هیچم این هیچ بودن وسکوتم شده اوازاین جاده گوش فراده فقط مواظب باش دلت مانندمن نشود دراین نیمه شب تاریکی
اذان صبح
چه حالی می دهد تااذان صبح بیدارباشی تنهاهمراهت تیک تاک ساعت باشدوخودتاصبح تنهاباشی باخدادردودل کنی....وقتی اذان رامی شنوم دلم غوغامی شود انگاری پرهای گرفته شده ام بازمی شوند بالبخندوضویم رامی گیرم بانگاه خدانمازم رابرپامی کنم تاشیطانک خجالت کشد ازبی وفایی باخدا ...تابفهمدخداراخلقش تنهادرجاده هارهانخواهدکرد... دلنوشته
نان نگاهم حسرت داشتن توست ..........دلنوشته
دلم می سوزد برای شعله های تیره بختی نگاهم
برای تو می نویسم..برای نگاه وجودم
نان نگاهم حسرت داشتن توست
لبانم مست نگاه توست.........
مراازشهرنگاهت بیرون کردی من هم تیره بختی رامهمون نگاهم کردم
دلم می خواهدبدانم جای من درشهرنگاهت که راآوردی قلبت رابه اسم اوسندزدی
خداکندقدرزیبایی کلامت رابداند فقط برای رسوایی وجودت نیامده باشد
می روم تادوردستها تا تو حتی با پنچره دلت مرانگاه نکنی تااندوهگین رفاقتم شوی ای نارفیق
قولهای دلم
من کیم چیم خودمم نمیدونم فقط میدونم یه دل دارم تازگیا دزدیدنش ........وقتی داشت میرفت یادشت رفت پسم بده نگفت این دق می کنه بی دلش من عاشقم عاشق نگاهت .........وقتی می گم عاشقم بهم می خندن می گن دروغه بگوچرا ......انقدردوست دارم که نمی تونم توصیفت کنم براشون دیگه برام مهم نیست کی چی می گه فقط مهم چکارکنم برات دیگه نمیام تاموقع ای که به قولای دادم بهت عمل کنم........دوستت دارم یارچشمانم..........هیچکس جزتوتنهاییمو ودردبی کسیموحس نکرد...............
نگاهت دگرمفهومی ندارد
وقتی نگاهت می کنم نگاهت برایم دگرمفهومی ندارددرنگاهم حلقه زداشک وجودم سکوتم باسکوتت همراه بودویارویاوراکنون سکوتم بی کس مانده دگریاری نداردباتووفانکردم ولی بازنکن حرف دلت رابزارچشمانت یکرنگی وجودم رادرک کندغرورنگاهت نگذارمرادخترک ننگین شهر بخواند حرفهای دلت راحتی اگرتوهین به وجودم است بگوچون سکوتت خنده های الکیت ذره ذره اتشم میزندمی ترسم ازسکوتت بگزارفقط یکبارفریادباصدایت رابشنوم نه فریادبی صدایت را........به خواهی یانخواهی تا ترانه ی نگاهمی ای ارامش وجودم
دلنوشته
دل غمبادزده
من کجافریادبایدبزنم......کجاحرف دلموبگم دلم غمبادگرفته ازبس توخودم ریختم چشمانم سرخیش مثل گل سرخ شده انقدرانتظارتوکشیدم حالاکه اومدی چرا ناراحت ودلشکسته میری بزارمنم حرف بزنم شایدخالی بشم به خداادمم به کی قسم بخورم که عاشق چشمان دوراهتم ........میدونی وقتی میبینمت چه حالی میشم هرلحظم پراسترس نکنه دلخوربشه بره نکنه ناراحتش کنم به خاطرهمین فقط کلمه جواب حرفاتومیدم تانکنه دلخورت کنم چون دوستت دارم نمی خوام ازدستت بدم اهای باشماام همون که قدم به قدم حرفای مبهممومی خونه باشماام توروخداشمابگیدبرای درمون دلشکستم چه مرهمی بزارم دلنوشته
حسرت چشمان
من کیم چرابه خودم اجازه میدم اینطوررفتارکنم اخه چراهمیشه خودمونودست بالامی گیریم یه بار بقیروبالاتربگیریدببینید دنیاچه خبر کی به چی.......تاالان خیلی خودخواه ومغروربودم اره فکرمی کردم چون فلان کسم دیگه دنیامال منه نه نه اشتباه فکرکردم یه لحظه توام فکرکن اره باتوام همون که داره لابه لای کلمات مبهمم قدم برمیداره یه لحظه فکرکن کییم کی بودیم فکرکن وقتی خدابزرگترین کس یکتاهست دیگه اصلا من خارگلم نیستم قربون خدابرم که این اشکوحداقل افریدبتونیم توخلوتمون برای بی کسیمون گریه کنیم برای بدیهامون برای فخرفروشیمون پشیمون بشیم اگه قرار دل پاک وزلال بین ماها کسی باشه من یکی که نیستم چون باغرورهمیشه بین خلق خداقدم زدم حتی لحظه ای گوشه چشمی به اوناکه برای شام امشب بچه هاشون پول ندارن کسی که خونه برای خوابیدن نداره نگاه نکردم........اه چقدرخودخواهیام غرق شدم نجاتم بده خدایا.......... دل این دخترک پاک وزیباست نگاه کن به حسرت چشمانش من نگاهم همین حسرت رامی طلبدنه غروروخودخواهی را :(( دلنوشته
تورابرچشمانت قسم
تورابه قلب پاکت قسم می دهم فقط لحظه ای باخودروراست باش وقتی چشمانم نگاه می کنی می گویی میدانی توسنگ صبورم هستی می خواهم رازدلم رابرتوبگویم دستانم رامی گیری می گویی اورادوست دارم تو نمیدانی دردلم چه می گذرد حرفهایت راتاییدمی کنم ومی گویم بروبه سویش حرف دلت را بگو وقتی می گویم تواوراداری من دراین دلت نمی خواهم جای اوراتنگ کنم می گویی میشود برگردی ...؟؟؟؟نمی دانم مرادوست داری یااورامرا دیوانه ترم می کنی ....می گویم خب تو تنهانیستی می گویی برگرد ... تو را به چشمانت قسم برگرد تا جان نداده ام ....اخرکمی انصاف داشته باش تواورامی خواهی یامرا.....یه وقتایی باخودم صحبت می کنم میدانی خیلی سخت است دوری توباشدکنارت می مانم....بدان دییوانه واردوستت دارم........دلنوشته
لبخندکودک دست فروش .دلنوشته دل ننگینم
وقتی دلگیرم سکوت می کنم من درآن لحظه مثل خودم هم نیستم همه چیزرادرقلبم میریزم مثل خودم نیستم که قهرکنم ماننددوران کودکی سکوت می کنم ولبخندمی زنم می گویم کودکم مگرقهرکنم قهرمال کودکیست من دلم اگرزخمیست ودلگیرفقط یک زخم است ولی تو زخمی صدها غمی نمیدانم چطوربازهم بااین همه غم لبانت خندان اندآنقدر محکم نیستم که همیشه سکوت کنم وقتی باتنهایی می نشینم سکوتم رامی شکنم وفریادمی زنم ولی توانقدرمحکمی هرکس دست برشانه ات می گذارد بازهم محکم می ایستی لبخندمیزنی شب و روزم رافقط یادرس می خوانم یادرکنج اتاقم هستم ولی توشب وروزت یکیست فقط کارمی کنی بازهم شبها بالشتی برای خواب نداری این حسرت چشمانت هیچ وقت فراموشم نمی شود عاشق لبخندت هستم که سعی داری بالبخندت حسرت چشمانت را ازدیدگان پنهان کنی گیرم که منم دل شکسته ام ولی دلم بادلی که مال توشکسته هزارهافاصله دارد گاه گاهی دوست دارم کنارت بنشینم دستان زخمی وترک دیده ات رانوازش کنم .........دلنوشته دلم پرازغمم