مشاهده ادامه
میشنوی؟!صدایی می آید !!آهی درلابه لای صدا می پیچد!!صدادرسرم باهاله ی جاودانی ندامی دهددرلابه لای ناوک مژگانم صدایی می !یدصدای قطره های باران است ..میشنوی؟!
باتمام نیرویم تورا...........می پرستم
باتمام نیایش هایم دنبال در روی تو..........هستم
خیلی دلم گرفته...تصمیم گرفتم که خودمو با نوشتن خالی کنم . شاید اینطوری بتونم یکم آروم بشم...نمیدونم باید از کجا و چه طوری شروع کنم....
می دانی..به نردبان دلم نبایداعتمادکنی خآطِـ ـرهـــ ایت رانبایدازآن عبوردهی..
آن روز که سازت رادرآغوشت گرفتیونواختی یادت هست!؟ دلم فروریخت.سراتاپاوجودم آتشکده دردرا برخودگرفت نفهمـــــیدی لبخندهایم سردشده است!؟............
توفانهایی درسردی دریای دلم موج می زند..
ناله های اشکهایم باناله های موج دریا می خوانندوسینه ام راازشوق غم پرپرمی کنند
اشتراک